صحبت کردن از میل جنسی و خصوصاً میل جنسی زنانه نوعی تابوی اجتماعی است، یعنی موضوعی که به محض حرف زدن از آن احساس شرم و ناراحتی میکنیم و توقع داریم اگر هم میخواهیم از آن اطلاعاتی به دست بیاوریم در یک مطب خصوصی از طریق حرف زدن با متخصصی باشد که رازهای ما را نگه میدارد یا خواندن کتابی که روی جلدش رو پوشاندیم در مخفیترین زاویه اتاق خواب وقتی مطمئن هستیم که بچهها مدرسه رفتند و سرک نمیکشند
اما یه مشکلی وجود داره، هرچقدر هم که این موضوع رو مخفی کنیم نمیتونیم جلوی اثراتش رو توی زندگیهامون بگیریم
…
وقتی به ارگاسم زنانه فکر میکنید چه تصویری توی ذهنتون میآد؟
تصویر یک عده زن بیشرم که دلشون میخواد درباره همه چیز توی خیابون بلند صحبت کنند؟
تصویر یک سری زن که از ازدواجهاشون راضی نیستند و زیادهطلبی دارند؟
تصویر یک سری فمینیست عصبانی که توی خیابون داد میزنند؟
یا تصویر ویدئویهای یواشکیای که قبل از عقد به دست دختر و پسرها میدهند تا به صورت ناگهانی و خداخواسته از همه چیز سر دربیاورند؟
…
من به هیچ کدوم این چیزها فکر نمیکنم
به خاله فکر میکنم که توی بیست و سه سالگی بیوه شده بود و توی هشتاد سالگی هنوز شبها خواب شوهرش رو که میدید میترسید
من به بدنهای پیر و مهربون مادربزرگهامون فکر میکنم که هیچوقت نفهمیدن چرا باید کاری رو که اینقدر ازش متنفرن انجام بدن
به این که خیلیهاشون هرگر نتونستن کسی رو که باهاش رابطه داشتند دوست داشته باشند
به این که خیلیهاشون درد و سختی و ناراحتیای رو تحمل کردن که باعث پیر شدنشون شد
به این که این کابوس شبانه باعث شد حتی دلشون نخواد دست مردهاشون رو توی دستشون بگیرن، کنارشون بنشینن و بدون حضور بچهها با عشق با هم چای بخورن و وقتی توی خونه با مردهاشون تنها بودن احساس لذت و آرامش داشته باشن
به دخترهای هم نسل اونا که این مشکل رو بیشتر از هرکسی تجربه کردند، وقتی توی سن دوازده سیزده سالگی عقد شدند و بعد از یک روز خوب و جالب با کلی غذا و توجه و آرایش به شبی رسیدند که برای خیلیهاشون به بدترین شب زندگیشون بدل شد
به این که زندگی بدون ارگاسم و لذت، کابوس بزرگ نسلهای متفاوتی از زندگی زنانه در ایران و خیلی از جاهای دنیا است
…
به این فکر میکنم که چرا باید حرف زدن از بدن زنانه بیشرمی تلقی بشه؟
چرا یک سخنران توی تلویزیون ملی خطاب به زنهایی که رژیم میگیرن میگه که این بدنهاتون رو به قبر ببرید. به کی میخواهید نشون بدید؟ و به همین سادگی کوچکترین عنصر فرهنگ بدن به بیشرمی گره زده میشه
به حمیده فکر میکنم. همکلاسی فوق لیسانسم که موضوع پایاننامهاش ارضای جنسی زنان خانهدار بود و آقای مدیرگروه از دفترش پرتش کرد بیرون با کلی توهین و تحقیر که «زنها غلط میکنن توی خونه شوهر ارضا نمیشن. لابد فاحشهان این زنها»
به این که حدود چهار پنج سال پیش توی کشور من یک جامعهشناس فرق حقی به اسم لذت جنسی زنانه و فاحشه بودن رو نمیدونست و یک سخنران به راحتی میتونست به زنهایی که رژیم میگرفتند توهین کنه
و خیلی راحت میتونم بفهمم که چرا خاله شصت سال از شوهرش میترسید، ولی جرأت نکرد حرفی به کسی بزنه
برای این که توی زمان خاله آدمهایی شبیه این آقای دکتر و اون سخنران زیاد بودند
و هنوز هم آدمهایی که از الف ارگاسم به ف فاحشه میرسن زیادن
اما باید بدونن که این الف به خیلی جاهای دیگه میرسه، شادی یه زن، شادی یک زوج، ذوقی برای زندگی مشترک با یک آدم، سلامت اجتماعی
ف همیشه به فرحزاد نمیرسه
شاید شما داری اشتباه میری
به نظر من این جور نتیجه گیری شما خیلی عجیبه چون در آخر ارگاسم رو به شادی زن و شادی زوج (حالا کی گفته حتماً باید زوجی در کار باشه ) و چیزهای کلی تر گره زدید . . بطور کلی در این گزاره مبتدا کاملاً منطقی هست (مثل سخنران ابلهی که اون جمله رو فکر کنم خطاب به زنانی که نمی خوان بچه دار بشن که هیکلشون خراب نشه (!) گفته و یا اجبارهایی که زنان در گذشته در مورد شوهر و رابطه ی جنسی داشته اند وغیره )در حالی که خبر چیزی خارج از موضوع و انتزاعی هست …. در اینکه ارگاسم برای زنان حق شان هست و امری واقعی و پیچیده اس حرفی نیست ، اما نه تضمین کننده ی شادی است نه تضمین کننده ی زندگی زناشویی و نه هیچ چیز دیگه . زنان در هر شرایطی حق دارند درباره ی بدنشون و جنسیت شون رو رابطه ی جنسی شون حرف بزنند یا نزنند ولی از طرف دیگه بها دادن بیش از حد به این موضوعات و بعد روبروشدن با واقعیت آدمو سرخورده می کنه .
سلام دوست عزیز
امروز تصادفا و از بلاگ مروارید خانم صفحه شما را پیدا کردم و یکسره دارم می زنم روی پیشانی خودم که چرا قبل از این اینجا را ندیده بودم؟!!
از آشنایی تان خیلی خوشوقتم. من شیرین هستم.
آخر هفته تان خوش
شیرین عزیز ممنون از لطفت
خوشحالم که با من در این سفر همراه میشی
منتظر نظراتت هستم
سلام یلدای گرامی
شیرین آدرستونو تو وبلاگش معرفی کرده بود و ازش ممنونم. قلمتون پایدار
یادم آوردین وقتی به همسر سابق ناگرامی گفتم مشکل داریم بریم پیش یه مشاور فرمودن: یه زن نجیب مسائل اتاق خوابشو برای یه کس دیگه تعریف نمیکنه!!!
ایشون در شهر ما (نه در ایران!) به یه آدم بسیار فرهنگی و روشنفکر معروف بود که روزنامه هم چاپ می کرد. ادعا داشت می خواد دنیا رو از جهل نجات بده… آخرش نفهمیدم داد یا نه؟! هاها…
سلام نسرین جان
به سفر فمینیستی من خوش اومدی
و ممنون از این که تجربه خودت رو به اشتراک گذاشتی
متاسفانه بسیاری از حضرات به مسأله زنان که می رسند روشنفکری رو فراموش می کنند
و جای شکرش باقیه که مردهایی هم هستند که از حرکت های زنان دفاع می کنن
ببخشید شیرین خانم، من دقت نکردم که هر پستی نویسنده ای متفاوت داره . فکر کردم اینو خانم یلدا نوشته.
نسرین جان
وبلاگ نوشته های شخصی منه و کل نوشته رو من می نویسم
خسته نباشید