همیشه به فراغتی در روح یا روزی برای کنار انداختن سنگینی تحمل ناپذیر هستی باور داشته ام
و برای من جمعههای ایران و یکشنبههای آمریکا روز رهایی حساب میشوند
دوستانم میپرسند: یکشنبهها چه میکنی؟
و ایران که بودم میپرسند برای صبحانه روز جمعه چی درست میکنی؟
صبحانه صبح جمعه ایرانی ما مشتری زیاد داشت و آدمهای زیادی لذت صبحانه خوردن با من و حبیب (یک نام برای یک شوهر) را تجربه کردند
مزه صبحانه روز فراغ کرم کارامل و قهوه و چیز کیک نیست
مزه قهوه صبح یکشنبه هم از قهوههای گران قیمت نیست
مزه صبح یکشنبه برای من ترکیبی از قهوه و رؤیا است
سرت رو فرو میکنی توی ماگ قهوهای که یک دوست برات خریده
و روزهای روشنتری رو تصور میکنی
برای خودت، برای کسانت، برای خواهرانت و البته برادرانت در سراسر دنیا
و ترکیب قهوه و رؤیا؛ چاقو و اسید و تافل و نردبان آتش نشانی رو با هم از حافظه ات پاک میکنه
برای من روز یکشنبه یک ضرورت است
من میتونم هفتهای شش روز با خشونت زندگی کنم
ولی یکشنبه روز من و مارتین و قهوه و رؤیا است
رؤیایت را فراموش نکن …